جدول جو
جدول جو

معنی پیش پسون - جستجوی لغت در جدول جو

پیش پسون
نام فنی در کشتی لوچو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش کسوت
تصویر پیش کسوت
کسی که در زورخانه و کارهای ورزشی بیش از دیگران سابقه دارد، در تصوف مقام کسی که مقامش بالاتر از مرید و فروتر از شیخ است
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ زْ ءْ / هَُ زُءْ)
جلو گرفتن. در برابر مانع و سد پدید آوردن. راه گرفتن بر:
بکوشش توان دجله را پیش بست
نشاید زبان بداندیش بست.
سعدی.
تواول نبستی که سرچشمه بود
چو سیلاب شد پیش بستن چه سود.
سعدی.
، بستن و مسدود کردن قبل از دیگری. تقدم و سبقت در انسداد
لغت نامه دهخدا
(کِ وَ)
آنکه درجۀ پیش کسوتی دارد. یکی از مراتب مرید. صاحب درجه ای از درجۀ مریدان. شیخ ومرشد. یکی از مدارج طریقت. مقامی در سلوک (صوفیه). در طبقات صوفیه طبقۀ از مرید بالاتر و از شیخ فروتر، قدیمترین و بزرگترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم دارد در پهلوانی و قدمت زورخانه کاری
لغت نامه دهخدا
پیشاپوش زبانزد سوفیگری، پیشا یل زبانزد زور خانه یکی از مدارج طریقتظنکه درجه پیش کسوتی دارد: اگر عزالدین از وجود چنین ترجمه ای از استاد و شیخ صحبت یا برادر طریقتی پیش کسوت خود آگاهی داشت درمقدمه کتاب خود از آن نام می برد، قدیمترین و بزرگترین پهلوان یک زور خانه که حق تقدم بر پهلوانی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
در برابر چیزی یا کسی مانع و سدی بر: ایجاد کردن جلو گرفتن راه گرفتن بر: بکوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بد اندیش بست. (سعدی)، مسدود کردن قبل از دیگری تقدم و سبقت درانسداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش سو
تصویر پیش سو
قدام (از جهات ست)، قسمت موخر از بدن و هر چیز دیگر مقابل پس سو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش کسوت
تصویر پیش کسوت
((کِ وَ))
مقدم، پیشگام، پیشرو، پیش قدم، یکی از مدارج طریقت، آن که درجه پیش کسوتی دارد، قدیم ترین و بزرگ ترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم در پهلوانی دارد
فرهنگ فارسی معین
سکوی پشت خانه در طبقه اول، ایوان جلوی خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
به هنگام اجرای قصه و پیش از آغاز کار نقال، شاگرد نقال برای
فرهنگ گویش مازندرانی